flingدیکشنری انگلیسی به فارسیپرت کردن، جفتک پرانی، پرتاب، پراندن، انداختن، افکندن، بیرون دادن، روانه ساختن
flintدیکشنری انگلیسی به فارسیگل سرخ، سنگ چخماق، چخماق، سنگ فندک، اتش زنه، چیز سخت، سنگ چخماقی، سنگ ریزه