حلقة سرامیکیferruleواژههای مصوب فرهنگستاندر جوشکاری میلپایه، افزارهای سرامیکی که برای نگه داشتن فلز مذاب و محافظت از قوس در اطراف میلپایه قرار میگیرد
feruleدیکشنری انگلیسی به فارسیفرول، عصا، چوب خیزران، گرز، تنبیه با چوب، خط کش، خط کش پهن برای زدن بچه
فرگللغتنامه دهخدافرگل . [ ف َ گ ُ ] (اِ) نوعی پیراهن و در آیین اکبری نوشته که لباسی از فرنگ برخاسته و امروز میپوشند. خوش آینده و زیبنده و شکوه افزاست . (آنندراج ).
ferulesدیکشنری انگلیسی به فارسیفریل ها، عصا، چوب خیزران، گرز، تنبیه با چوب، خط کش، خط کش پهن برای زدن بچه
بستدیکشنری فارسی به انگلیسیbind, bond, brace, checkmate, clasp, clinch, closure, connection, connective, couple, fastener, fastening, ferrule, joint, ligature, round, rung, splice, strut