formationدیکشنری انگلیسی به فارسیتشکیل، شکل، تشکیلات، صف، رشد، ارایش، احدای، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن، سازمان، ساختمان
آرایش 4formationواژههای مصوب فرهنگستانترتیب قرار گرفتن تعدادی از یگانهای نظامی به شکلی ویژه برای انجام یا آمادگی انجام مأموریتی خاص
formationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتشکیلات، تشکیل، شکل، صف، رشد، ارایش، احدای، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن، سازمان، ساختمان