formationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتشکیلات، تشکیل، شکل، صف، رشد، ارایش، احدای، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن، سازمان، ساختمان
آرایش پوشش گیاهیvegetation formationsواژههای مصوب فرهنگستانواحدهای پوشش گیاهی طبیعی در مناطق جغرافیایی متمایز و وسیع و با سیمای یکسان متـ . آرایش گیاهی
آرایش پوشش گیاهیvegetation formationsواژههای مصوب فرهنگستانواحدهای پوشش گیاهی طبیعی در مناطق جغرافیایی متمایز و وسیع و با سیمای یکسان متـ . آرایش گیاهی
transformationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتحولات، دگرگونی، تبدیل، تغییر شکل، ترادیسی، دگرسازی، تبدیل صورت، وراریخت