خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
friction پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
friction
/ˈfrikSHən/
دیکشنری
اصطکاک
اسم
friction, attrition
اصطکاک
difference, disagreement, discrepancy, division, variation, friction
اختلاف
abrasion, friction, erosion, attrition, scrubbing, chafing
سایش
friction, scrubbing, attrition
مالش
sensitivity, allergy, sensibility, friction, delicacy, liking
حساسیت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
friction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطکاک، اختلاف، سایش، مالش، حساسیت
-
friction
فرهنگ لغات علمی
اصطکاک
-
friction
فرهنگ لغات علمی
اصطکاک
-
واژههای مشابه
-
frictionally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطکاکی
-
frictional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطکاک، اصطکاکی، مالشی
-
frictionable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطکاک
-
frictionize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطکاک کردن
-
friction induced
فرهنگ لغات علمی
اصطحکاک القایی
-
friction induced 13
فرهنگ لغات علمی
اصطحکاک القایی
-
friction layer
لایۀ اصطکاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نامی دیگر و تا حدودی نامناسب برای لایۀ مرزی جوّ متـ . لایۀ مالش
-
friction 1
اصطکاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیروی مخالف با حرکت نسبی دو سطح مادی در تماس با یکدیگر
-
static friction
اصطکاک ایستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیروی اصطکاک بین دو سطحِ درحالتماس وقتی که نسبت به هم ساکن باشند
-
skin friction
اصطکاک پوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← پَسار اصطکاک سطحی
-
kinetic friction
اصطکاک جنبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اصطکاک بین دو سطحِ درحاللغزش نسبت به یکدیگر