gainدیکشنری انگلیسی به فارسیکسب کردن، افزایش، سود، منفعت، نفع، فایده، استفاده، حصول، بهره تقویت، صرفه، غرض، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن
بهره 1gainواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری که میزان افزایش دامنۀ نشانک/ سیگنال تولیدشده را در تقویتکننده نشان میدهد و بهصورت نسبت دامنۀ خروجی به دامنۀ ورودی بیان میشود
پایان غیرعادیabend, abnormal endواژههای مصوب فرهنگستانمتوقف شدن برنامهریزینشدۀ اجرای برنامه براثر مواجهۀ رایانه با دستور یا فرایندی ناشناس
نقطۀ پایانیend point 2واژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای در تیتر کردن (titration) که در آن اثری، مانند تغییر رنگ، نشانۀ رسیدن به نقطۀ موردنظر است
پایان سفرend of the journeyواژههای مصوب فرهنگستانتاریخ و ساعت ارائۀ آخرین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد
پتانسیل صفحۀ پایانیend plate potentialواژههای مصوب فرهنگستانپتانسیل کنشی که در صفحۀ پایانی عصب-عضله (motor end plate) به وجود میآید
خوردگی آهن سهظرفیتیferric ion corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی فلزات آهنی براثر تماس با آباسیدهای معدنی و یونهای فریک موجود در آنها که در طی آن سرعت خوردگی تحت تأثیر اکسیژن هوا افزایش مییابد