giftsدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، موهبت، کادو، استعداد، بخشش، عطیه، نعمت، عطا، پیشکش، ژنی، ره اورد، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن
انتقال درونلولهای کامهgamete intrafallopian transfer, GIFTواژههای مصوب فرهنگستانانتقال هر دو کامه (تخمک و زامه) به درون لولۀ فالوپ
giftدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، موهبت، کادو، استعداد، بخشش، عطیه، نعمت، عطا، پیشکش، ژنی، ره اورد، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن
جفت جفتلغتنامه دهخداجفت جفت . [ ج ُ ج ُ ] (ق مرکب ) دودو. زوج زوج . (ناظم الاطباء). دوگان دوگان . دوتادوتا : سپاه پراکنده شد جفت جفت همه نام ایرج بد اندر نهفت . فردوسی .ای طاق ابروان بدر آئید جفت جفت در طاق نیم خایه علی اﷲ برآورید