gnawدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدن، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن
نعوفلغتنامه دهخدانعوف . [ ن َ ] (ع ص ) اُذن نعوف ؛ گوش فروهشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناعفة. مسترخیة. (از اقرب الموارد).