graftsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوند ها، پیوند، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، پیوند زدن، بهم پیوستن، جفت کردن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن
growthsدیکشنری انگلیسی به فارسیرشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، ترقی، تومور، نمود، نتیجه، روش، گوشت زیادی، چيز زائد
graftدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوند، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، پیوند زدن، بهم پیوستن، جفت کردن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن
ingraftsدیکشنری انگلیسی به فارسیگیاهان دارویی، رنگ ثابت زدن، اسقاء کردن، اشباع کردن، در ذهن جانشین کردن، در جسم چیزی فرو کردن