گروه ریلگذارlinking gangواژههای مصوب فرهنگستانگروه کارگرانی که ریلها را به یکدیگر و به ریلبند میبندند
هماهنگسازیlinking, coordinationواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم عملکرد سامانة چراغهای راهنمایی تقاطعهای مجزا از یکدیگر در منطقهای بزرگ به کمک سامانة یکپارچة پایش منطقهای
گروه ریلگذارlinking gangواژههای مصوب فرهنگستانگروه کارگرانی که ریلها را به یکدیگر و به ریلبند میبندند
هماهنگسازیlinking, coordinationواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم عملکرد سامانة چراغهای راهنمایی تقاطعهای مجزا از یکدیگر در منطقهای بزرگ به کمک سامانة یکپارچة پایش منطقهای
unlinkingدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو پیوند، جدا کردن، از هم باز کردن، سوا کردن، بندهای زنجیر را از هم باز کردن