greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند
کَشیم گردنسرخ حقیقیPodiceps grisegena grisegenaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ کَشیمیان و راستۀ کَشیمسانان که سرِ گرد و منقار سیاه با قاعدهای زرد دارد و کلاهک سیاهی بر روی سر آن است که تا چشمها پایین میآید
جلوپنجرهgrille/ grill, radiator grilleواژههای مصوب فرهنگستانپنجرهای مشبک در جلوی رادیاتور خودرو که برای خنک کردن آب رادیاتور، هوا را به داخل محفظۀ موتور هدایت میکند
انحراف مغناطیسی شبکهgrid magnetic angle, grivation, grid variationواژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ بین شمال شبکه و شمال مغناطیسی در جهت عقربههای ساعت