خونریزلغتنامه دهخداخونریز. (نف مرکب ) ریزنده ٔ خون . (آنندراج ). سفاک . قتال . آدم کش .(ناظم الاطباء). سفاح . (یادداشت مؤلف ) : شهنشاه خودکام خونریز مرداز آن آگهی گشت رخسار زرد. فردوسی .بریده سرگرد ارجاسب راجهاندار و خونریز لهرا
خونیرسلغتنامه دهخداخونیرس . [ رَ ] (اِخ ) کشور مرکزی از هفت کشور یا هفت اقلیم بر حسب تقسیمات قدیم . ایرانشهر. رجوع به خرده اوستا ص 52 و یسنا ص 48 و 58 و مزدیسنا ص 197