hatchesدیکشنری انگلیسی به فارسیدریچه، روزنه، نتیجه، نصفه در، جوجه گیر ی، درامد، خش، هاشور زدن، تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، خط انداختن، اندیشیدن، ایجاد کردن، تخم دادن، جوجه بیرون امدن
دسترسی چندگانۀ خطپایشیcarrier sense multiple access, CSMAواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد شنیدن و ارسال که در آن سامانۀ آمادۀ ارسال ابتدا شبکه را ازنظر اشغال بودن یا نبودن بررسی میکند و سپس درصورت اشغال نبودن ارسال را انجام میدهد
دسترسی چندگانۀ خطپایشی با برخوردیابیcarrier sense multiple access with collision detection, CSMA/CDواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای در شبکههای دارای امکان همگیری که در آن پیش از اقدام به ارسال، امکان ایجاد برخورد ازطریق پایش بررسی میشود