humpsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوه ها، قوز، کوهان، گوژ، پیاده روی، برامدگی گرد، قوز کردن، تروشرویی کردن، روی کول انداختن
humpدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه، قوز، کوهان، گوژ، پیاده روی، برامدگی گرد، قوز کردن، تروشرویی کردن، روی کول انداختن
thumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، ضربت، سقوط باصدای سنگین، صدای تلپ، سنگین حرکت کردن، سنگینافتادن، با چیز پهن و سنگین زدن