inactiveدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر فعال، بدون فعالیت، بی اثر، تنبل، کساد، ناکنش ور، بی کاره، سست، بی حال، بی جنبش
جریان ناکناreactive current, idle current, inactive current, wattless current, quadrature currentواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای از جریان متناوب که عمود بر بُردار ولتاژ است و سهمی در توان الکتریکی ندارد، ولی باعث افزایش اتلاف میشود متـ . جریان غیرفعال
تودغدۀ درونریزـ غیرفعالendocrine-inactive adenoma, nonfunctional adenoma, nonfunctioning adenoma, nonsecreting adenoma, nonsecretory adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدهای در غدۀ زیرمغزی که هیچ هورمونی را بیش از مقدار طبیعی ترشح نمیکند
جریان ناکناreactive current, idle current, inactive current, wattless current, quadrature currentواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای از جریان متناوب که عمود بر بُردار ولتاژ است و سهمی در توان الکتریکی ندارد، ولی باعث افزایش اتلاف میشود متـ . جریان غیرفعال
تودغدۀ درونریزـ غیرفعالendocrine-inactive adenoma, nonfunctional adenoma, nonfunctioning adenoma, nonsecreting adenoma, nonsecretory adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدهای در غدۀ زیرمغزی که هیچ هورمونی را بیش از مقدار طبیعی ترشح نمیکند
ساکندیکشنری فارسی به انگلیسیdenizen, dweller, passive, immobile, immovable, inactive, resident, still, motionless, occupant, occupier, placid, quiescent, quiet, settler, static, tranquil