interestدیکشنری انگلیسی به فارسیعلاقه، بهره، سود، مصلحت، سهم، دلبستگی، فرع، تنزیل، علاقه و علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل اوردن
گروه فشارpressure group, interest groupواژههای مصوب فرهنگستانسازمان یا گروهی که برای تأمین منافع خاص خود میکوشد با اقداماتی هماهنگ و ازپیشطراحیشده، افکار عمومی و بخشهای تصمیمگیرندۀ حکومت را به اتخاذ تصمیم یا سیاستهایی سوق دهد
interestدیکشنری انگلیسی به فارسیعلاقه، بهره، سود، مصلحت، سهم، دلبستگی، فرع، تنزیل، علاقه و علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل اوردن
علاقهinterestواژههای مصوب فرهنگستاناحساس رغبت و توجه به چیزی یا تمایل به آشنایی بیشتر و احیاناً نوعی همراهی و مشارکت با آن