کشتۀ جنگیkilled in action/ killed-in-action, KIAواژههای مصوب فرهنگستانفردی که در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، جان خود را از دست میدهد یا براثر زخمی شدن، پیش از رسیدن به مراکز درمانی، فوت میکند
مجروح جنگیwounded in action/ wounded-in-action, WIAواژههای مصوب فرهنگستانفردی که براثر عوامل بیرونی، مانند ترکش بمب و خمپاره، در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، مجروح شود
مفقودالاثر جنگیmissing in action/ missing-in-action, MIAواژههای مصوب فرهنگستانفردی که در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، به دلایل نامشخص مفقود شود یا محل او نامعلوم باشد متـ . مفقودالاثر
یخزنیicing 3واژههای مصوب فرهنگستانتشکیل پوششی از یخ براثر برخورد قطرکهای آب اَبَر سرد با اجسام بهویژه با شیشۀ خودرو یا بال هواپیما
تراز یخزنیicing levelواژههای مصوب فرهنگستانکمترین ارتفاع بالای تراز دریا که در آن هواگرد درحالپرواز ممکن است دچار یخزنی شود