خویوزلغتنامه دهخداخویوز. (اِ) شبپره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). خفاش . (ناظم الاطباء). || هر مرغی را گویند که شب پرواز کند. (برهان قاطع).
جوبیلغتنامه دهخداجوبی . (ص نسبی ) منسوب به جوب (جوی ). جویی . || (اِ) حقی که بدشتبان بابت زراعت محصولات کنار جوی دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
زبوزلغتنامه دهخدازبوز. [ زَ ] (اِ) گرداب باشد و آن عقبه ای است در دریا. (آنندراج ) (برهان قاطع). گرداب را گویند. (جهانگیری ). گرداب در دریا. (ناظم الاطباء).