کو کوفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) = فاخته۲. آواز فاخته: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگهِ او شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای / بنشسته همیگفت که کوکو کوکو (خیام: ۱۰۲).
نابودگر با انرژی جنبشیkinetic kill vehicle, KKVواژههای مصوب فرهنگستاننابودگری که از انرژی جنبشی برای انهدام هدف استفاده میکند
نابودگر برونجوّexoatmospheric kill vehicle, EKVواژههای مصوب فرهنگستاننابودگری که در خارج از جوّ قرار دارد
نابودگر چندگانهmultiple kill vehicle, MKVواژههای مصوب فرهنگستاننابودگری که دارای کلاهک چندگانه، اعم از لیزری و ریزموجی و جنبشی، برای نابودی هدفهای خود است