کلونلغتنامه دهخداکلون . [ ک ُ ] (اِ) کلان . قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین ). کلان . کلیدان . غلق . فلج .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رجوع به کلان شود.
کلونلغتنامه دهخداکلون . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش جویم است که در شهرستان لار واقع است و 167 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
کلیونلغتنامه دهخداکلیون . [ ک ُ ] (اِ) جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون ) است مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گلیون و انگلیون شود.
کولنلغتنامه دهخداکولن . [ لُن ْ ] (اِ) مأخوذاز نام فیزیکدان فرانسوی به نام شارل دوکولن (1736 - 1806 م .) و آن واحد مقدار برقی است که در یک ثانیه از جریانی که معادل یک آمپر است بگذرد. (از لاروس ). آزمایشهای دقیق نشان می دهد ک
کولنلغتنامه دهخداکولن . [ لُن ْ ] (اِخ ) شارل دو. فیزیکدان فرانسوی (1736-1806 م .) و مصنف «کارهای الکتریسته ٔ ساکن » و مغناطیس و همچنین کاشف «ترازوی جفت نیرویی » و «قانون جذر معکوس » است . (از لاروس ). و رجوع به مدخل قبل شود.