قورللغتنامه دهخداقورل . [ رَ ] (معرب ، اِ) از یونانی کرالیون بمعنی بسد. مرجان . قورالیون . قرالیون . رجوع به این دو کلمه شود.
quarrelدیکشنری انگلیسی به فارسینزاع، دعوا، اختلاف، ستیزه، مجادله، مرافعه، دعوی، ستیز، پرخاش، بحی، گله، پیکار، خصومت، بحی کردن، نزاع کردن، دعوی کردن، ستیزه کردن