lacksدیکشنری انگلیسی به فارسیفاقد، عدم، فقدان، نبودن، کسری، احتیاج، نداشتن، ناقص بودن، فاقد بودن، کم داشتن
lagsدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب افتاده است، تاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن
قفل مرکزیcentral locking, central locking system, power door locks, electric door locksواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که تمامی درهای خودرو را میتوان با آن از یک نقطه همزمان باز کرد یا بست
نرم 1laxواژههای مصوب فرهنگستاندر آواشناسی و واجشناسی، ویژگی واکهای که در تولید آن نیروی ماهیچهای اندکی به کار رفته باشد
logsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیاههها، لگاریتم، کنده، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کندن کنده درخت، در سفرنامه وارد کردن
shellacksدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاقها، لاک مخصوص لاک الکل، با لاک جلا دادن، شکست مفتضحانه خوردن یا دادن