latchesدیکشنری انگلیسی به فارسیچنگال ها، چفت، ضامن، محکم نگاه داشتن، قفل کردن، بوسیله کلون محکم کردن، چفت کردن، ضامنی کردن
laceدیکشنری انگلیسی به فارسیتوری، بند کفش، قیطان، یراق، نوار، بنددار کردن، بند کفش را بستن، یراق دوزی کردن
دُژانگاری برنامهریزیplanning fallacyواژههای مصوب فرهنگستانخطایی شناختی در دستکم انگاشتن سود یا زیان یا مخاطرات یک فعالیت یا زمان موردنیاز برای تکمیل آن
دُژانگاری عطفیconjunction fallacyواژههای مصوب فرهنگستانگرایش به این فرض که احتمال رخ دادن شرایط خاص بیشتر از شرایط عام است
دُژانگاری قماربازgambler's fallacyواژههای مصوب فرهنگستانگرایش به این تفکر که احتمالات آینده الزاماً متأثر از رویدادهای گذشته هستند