latchesدیکشنری انگلیسی به فارسیچنگال ها، چفت، ضامن، محکم نگاه داشتن، قفل کردن، بوسیله کلون محکم کردن، چفت کردن، ضامنی کردن
glacierدیکشنری انگلیسی به فارسییخچال و فریزر، یخچال طبیعی، توده یخ غلتان، یخ رود، برف رود، رودخانه یخ