لاین
قانونی، مشروع، مجاز، حلال، روا، حراجی
کشف شد، از صافی گذراندن، صافی کردن، شستن
برگرد، شفاء دادن، پزشکی کردن، زالو انداختن
متصل شده، ارتباط پیدا کردن، رابطه داشتن، بستگی داشتن، رابط نظامی بودن
تیراندازی
زرشک
غلط
ویدئلیت، یعنی، بعبارت دیگر، برای مثال
scilicet، بعبارت دیگر، یعنی