limmersدیکشنری انگلیسی به فارسیlimmers، ادم رذل، دغل، کلاش، ناقلا، زن سبک سر، زن هرزه، زن جلف، بچه بد ذات یا شیطان
glimmersدیکشنری انگلیسی به فارسیچشمک زدن، روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، با روشنایی ضعیف تابیدن، سوسو زدن، کور کوری کردن