limpدیکشنری انگلیسی به فارسیلمس کردن، لنگی، لنگ، لنگیدن، شلیدن، خمیدن، شل، اهسته رو، نرم، قابل انحناء
صداگیر 1blimpواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشش سبک دوربین، از جنس فیبر یا آلیاژ آلومینیم، برای جلوگیری از ضبط صدای موتور دوربین