litterدیکشنری انگلیسی به فارسیبستر، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، اشغال، اشغال پاشیدن، زاییدن
لاشبرگlitter, forest litterواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ سطحی کف جنگل که در مرحلۀ پیشرفتۀ تجزیه قرار ندارد و معمولاً از انواع برگها ازجمله برگهای سوزنی و سرشاخهها و ساقهها و پوست درختان و میوههایی که بهتازگی فروافتاده تشکیل شده است