ملقطلغتنامه دهخداملقط. [ م َ ق َ ] (ع اِ) معدن . (از ذیل اقرب الموارد). || موضع طلب . (از اقرب الموارد).
ملقطلغتنامه دهخداملقط. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) آنچه بدان چیزی را برگیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان چیزی را بردارند مانند ملقط آهنگر و ملقط آتش . ج ، ملاقط. (از اقرب الموارد).
ملکتلغتنامه دهخداملکت . [ م ُ ک َ ] (ع اِ) پادشاهی . (غیاث ). پادشاهی . سلطنت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که ملکت شکاری است کو را نگیردعقاب پرنده و شیر ژیانی .دقیقی (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 385).ملکت جویی همی مگر چو
ملکدلغتنامه دهخداملکد. [ م ِ ک َ ] (ع اِ) کوبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). میخ کوب و چیزی مانند آن . (ناظم الاطباء).