ملوندلغتنامه دهخداملوند. [ م َل ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ده محمد است که در بخش طبس شهرستان فردوس واقع است 162 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ملوندلغتنامه دهخداملوند. [ م َل ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فروغن است که در بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع است و 688 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ملندلغتنامه دهخداملند. [ م ُ ل َ ] (ص )آنکه گوش می دهد و آنکه می شنود و اطاعت می کند. || بسیارگوینده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس )
ملیناتلغتنامه دهخداملینات . [ م ُ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهایی که شکم نرم کند و یبوست را برطرف نماید. (از ناظم الاطباء). ج ِ ملینه ، تأنیث ملین . رجوع به ملین شود.