maraudedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست داده، نهب و غارت کردن، بقصد غارت حمله کردن، غارت کردن، چپاول کردن، دله دزدی یا تلاش کردن
مروذیلغتنامه دهخدامروذی . [ م َرْ رو ] (ص نسبی ) منسوب به مروذ، یعنی مروروذ. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مروذ و مروالرود شود.
مرادیلغتنامه دهخدامرادی . [ م ُ ] (اِخ ) تخلص شعری سلطان مرادبن محمد ثالث است ، او را دیوانی است ترکی . (یادداشت مؤلف ).
مراضیلغتنامه دهخدامراضی . [ م َ ضا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مریض . (منتهی الارب ). رجوع به مریض شود. || ج ِ مریضة. (ناظم الاطباء). رجوع به مریضة شود.
مرادیلغتنامه دهخدامرادی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِرْدی ̍. (منتهی الارب ). رجوع به مِردی ̍ شود. || ج ِ مرداء. (متن اللغة). رجوع به مِرداء شود.