mergingدیکشنری انگلیسی به فارسیادغام، ادغام کردن، ترکیب کردن، فراگرفته، یکی کردن، ممزوج کردن، مستهلک شدن، غرق شدن، مخلوط کردن، فرو رفتن
metringدیکشنری انگلیسی به فارسیمونتاژ، اندازه گیری کردن، با متر اندازه گیری کردن، سنجیدن، بصورت مسجع و مقفی در اوردن
submergingدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، مخفی کردن، در اب فرو بردن، پوشاندن