موعدmilestoneواژههای مصوب فرهنگستانزمانی مشخص در پروژه که نمایانگر وقوع رویدادی کلیدی در برنامۀ زمانبندی است
جدول موعدهاmilestone scheduleواژههای مصوب فرهنگستانجدول سطحبندیشدهای که نشاندهندۀ موعدهای اصلی پروژه است
نقطه عطفدیکشنری فارسی به انگلیسیclimax, crisis, epoch, era, landmark, mark , milestone, revolution, turning point