ناروائزلغتنامه دهخداناروائز. [ ءِ ] (اِخ ) ژنرال و رجل سیاسی و دولتی اسپانیا (1800 - 1868 م .). این ژنرال طرفدار ملکه ماری کریستین بود. ژنرال اسپارترو را از کار برکنار ساخت و خود رئیس شورای سلطنتی شد.
نوپروازلغتنامه دهخدانوپرواز. [ ن َ / نُو پ َرْ ] (ص مرکب ) مرغی که پر تازه آورده باشد. (آنندراج ). نوپر : این یکی پیرایه ٔ فر همای سلطنت باز نوپرواز دولت صید گردون آشیان . وحشی (از فرهنگ فارسی معین ).
نیروزلغتنامه دهخدانیروز. [ ن َ ] (معرب ، اِ) نوروز. (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان ) (منتهی الارب ) (جهانگیری ). معرب نوروز است . رجوع به نوروز در این لغت نامه و نیز رجوع به المعرب جوالیقی ج 1 ص 340 و الجماهر ص <span class="hl"
نیرویشلغتنامه دهخدانیرویش . [ یِش ْ ] (اِ) فرض و تقدیر. به جائی مستعمل می شود که عربان بالفرض و التقدیر گویند. (انجمن آرا). از برساخته های دساتیر است . رجوع به نیرو به معنی تقدیر شود.