کشور همسایهneighbouring state/ neighbour stateواژههای مصوب فرهنگستانکشوری در مجاورت کشوری دیگر که با آن مرز مشترک دارد
نغمۀ پهلوییneighbouring tone, auxiliary toneواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نت گذر که به نت مبدأ باز میگردد
همیاری مجاورتیanchimeric assistance, neighbouring-group participationواژههای مصوب فرهنگستانسهیم شدن دو گروه همسایه در مرحلۀ تعیینکنندۀ سرعت واکنش
نغمههای پهلویی مضاعفdouble neighbouring tones, changing tone, changing note, double neighboursواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تبدیل که در آن نُتهای اول و چهارم یکیاند
آکورد چهارشش پهلوییneighbouring six-four chord, auxiliary six-four chord, pedal six-four chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد چهارششی که معمولاً در قسمت ضعیف میزان میآید و بر روی درجات یکم یا چهارم تشکیل میشود و یک یا چند صدای آن نقش نت پهلویی را دارد و بمترین صدای آن از آکورد قبلی تا آکورد بعدی ثابت میماند
مجاوردیکشنری فارسی به انگلیسیadjacent, about, by-, beside, besides, contiguous, near, nearby, hard, neighbor, neighboring, next, outside, tangent, toward, upon
نزدیکدیکشنری فارسی به انگلیسیabout, adjacent, adjacently, at, by, close , contiguous, convenient, hard, inside, nearby, next, nigh, handy, peri-, immediate, imminent, impending, round, neighboring, right-hand, stone's throw, to, upon