هوفللغتنامه دهخداهوفل . [ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ سوسنگرد شهرستان دشت میشان .کنار رود کرخه قرار دارد و دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
وفللغتنامه دهخداوفل . [ وَ ] (ع اِ) چیزی اندک . || (مص ) برکندن پوست چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
آلایش 2offal, variety meatsواژههای مصوب فرهنگستاناجزای غیرگوشتی لاشه، مانند قلوه و جگر و روده، که بهعنوان غذا مصرف میشوند
وازدهدیکشنری فارسی به انگلیسیbankrupt, bastard, cheap, cheap-jack, crummy, cull, evacuation, fag end, flash, offal, outcast, reject, second-rate