offensiveدیکشنری انگلیسی به فارسیتوهین آمیز، حمله، تعرض، یورش، مهاجم، زشت، متجاوز، کریه، اهنانت اور، رنجاننده
صلحکوشیpeace offensiveواژههای مصوب فرهنگستاناقدامات دیپلماتی هماهنگ و جدی در موردی خاص، با هدف دستیابی به صلح
واقعگرایی ساختاری تهاجمیoffensive structural realismواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که بنا بر آن دولتها برای تضمین امنیت خود در نظام بینالملل باید قدرت خود را تا جای ممکن افزایش دهند