ordainدیکشنری انگلیسی به فارسیمقدمه، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
پوردگانلغتنامه دهخداپوردگان . [ پ َ وَ دَ / دِ ] (اِ) فارسیان خمسه ٔ مسترقه را بر پنج روز آخر آبان ماه می افزایند که مجموعاً ده روز شود و آن ده روز را پوردگان میگویند و در این روزها جشن سازند و شادی نمایند و آن را جشن پوردگان خوانند ومعرب آن فوردجان است . (برهان
ژوردانلغتنامه دهخداژوردان . (اِخ ) ماتیو ژوو. نام یکی از قسی ترین تروریست های پرونس . متولد در سن ژوست بسال 1749 م . وی بسال 1794 در پاریس به دار آویخته شد. او را «ژوردان کوپ تِت » نیز گویند.
ژوردانلغتنامه دهخداژوردان . (اِخ ) ژان باتیست . نام مارشال فرانسوی ، فاتح فلوروس بسال 1794 م . متولد در لیموژ بسال 1762 و متوفی در پاریس بسال 1833 م .
ordainsدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
ordainedدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین شده، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
ordainingدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
ordainsدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
ordainedدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین شده، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن
ordainingدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، مقرر داشتن، ترتیب دادن، مقدر کردن، وضع کردن، امر کردن، فرمان دادن