روزنه 2orificeواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی با اندازه و شکل لبۀ معین که از آن برای هدایت و شکلدهی و تقسیم و توزیع جریان سیال استفاده میکنند
شارشسنج روزنهایorifice plate, orifice meterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شارشسنج انسدادی برنولی که در آن از یک روزنه در مسیر شارش برای سنجش آهنگ شارش استفاده میشود
روزنة جمعکنندهconstricting orificeواژههای مصوب فرهنگستانحفرهای در افشانک جمعکنندة مشعل قوسیِ پلاسمایی یا طپانچة افشانشیِ پلاسمایی که قوس پلاسمایی از درون آن عبور میکند
شارشسنج روزنهایorifice plate, orifice meterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شارشسنج انسدادی برنولی که در آن از یک روزنه در مسیر شارش برای سنجش آهنگ شارش استفاده میشود
روزنة جمعکنندهconstricting orificeواژههای مصوب فرهنگستانحفرهای در افشانک جمعکنندة مشعل قوسیِ پلاسمایی یا طپانچة افشانشیِ پلاسمایی که قوس پلاسمایی از درون آن عبور میکند
روزنة جمعکنندهconstricting orificeواژههای مصوب فرهنگستانحفرهای در افشانک جمعکنندة مشعل قوسیِ پلاسمایی یا طپانچة افشانشیِ پلاسمایی که قوس پلاسمایی از درون آن عبور میکند