overallدیکشنری انگلیسی به فارسیبه طور کلی، لباس کار، بالا پوش، سرتاسر، روی هم رفته، همه جا، شامل همه چیز، سراسر
overhaulدیکشنری انگلیسی به فارسیتعمیرات اساسی، پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن
طول سراسریlength overall, extreme length, overall lengthواژههای مصوب فرهنگستانفاصلة میان دو خط عمود بر دو سر پیکر هواگرد در وضعیت پروازی که شامل لولة پیتوت (pitot) و حسگرها و تخلیهکنندههای برق نمیشود اختـ . طوس LOA