separateدیکشنری انگلیسی به فارسیجداگانه، جدا کردن، مجزا کردن، تفکیک کردن، سوا کردن، جدا، مجزا، منفصل، علیحده، اختصاصی
جداچاپoffprint/ off-print, overprint, run-on, separateواژههای مصوب فرهنگستاننسخهای از یک مقاله یا یک فصل یا بخشی از یک اثر که بهصورت جداگانه چاپ میشود