pashesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسبها، ضربت خردکننده، باران شدید، یورش، نرمی، سر، کله، بازور پرتاب کردن، کوبیدن، رگبار تند باریدن
phasesدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، مرحله، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، پایه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر، وضع، مرحلهای کردن