protrudedدیکشنری انگلیسی به فارسیخارج شده است، جلو امده بودن، تحمیل کردن، خارج شدن، پیش امدن، برامدگی داشتن
protrudesدیکشنری انگلیسی به فارسیبیرون می آید، جلو امده بودن، تحمیل کردن، خارج شدن، پیش امدن، برامدگی داشتن
کشور دنبالهدارprorupted state, protruded stateواژههای مصوب فرهنگستانکشوری که نواری طولانی و باریک بهصورت شبهجزیره یا دالان از بدنۀ اصلی آن دور شده است و در خاک کشورهای همسایه محصور میشود