puzzleدیکشنری انگلیسی به فارسیپازل، معما، چیستان، لغز، جدول معما، گیچ کردن، اشفته کردن، متحیر شدن، خیره کردن، سرگشته کردن
جورچینpuzzleواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اسباببازی فکری که با کنار هم چیدن قطعات آن، تصویر یا پاسخی واحد به دست میآید
puzzlesدیکشنری انگلیسی به فارسیپازل، معما، چیستان، لغز، جدول معما، گیچ کردن، اشفته کردن، متحیر شدن، خیره کردن، سرگشته کردن
puzzlesدیکشنری انگلیسی به فارسیپازل، معما، چیستان، لغز، جدول معما، گیچ کردن، اشفته کردن، متحیر شدن، خیره کردن، سرگشته کردن