calmsدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش می یابد، ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، فرو نشاندن، ارام کردن، ساکت کردن
آرامگان جنبِحارّهایsubtropical calmsواژههای مصوب فرهنگستانبادهای متغیر و ضعیفی که در مراکز کمربندهای پرفشار جنبِحارّهای بر روی اقیانوسها میوزند
آرامگان استواییequatorial calms, doldrumsواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح دریایی ناوۀ استوایی که بر بادهای عمدتاًً آرام و ضعیف دلالت دارد
آرامگان جَدییcalms of capricornواژههای مصوب فرهنگستانمراکز کمربندهای پرفشار جنبِحارّهای بر روی اقیانوسها در نیمکرۀ جنوبی که بادهای متغیر و ضعیف و آرامهها در آنها میوزند
آرامگان سرطانیcalms of cancerواژههای مصوب فرهنگستانمراکز کمربندهای پرفشار جنبِحارّهای بر روی اقیانوسها در نیمکرۀ شمالی که بادهای متغیر و ضعیف و آرامهها در آنها میوزند