دست و پا زدن، چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن
به طور مرتب
روحیه، چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن
بدون امتیاز
rankle
سرخورده
چنگال، پیچیدگی، خمیدگی، پیچ و خم، پیچ وخم دار کردن