رول زدن، تلو تلو خوردن، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن
raylet
بازی کرد
رفته
نسبی، باز پخش کردن، تقویت کردن
واقع گرا، واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای
سرخورده شدن
رولید
reeledone
unreled، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، تعریف کردن
سرگردان