حلقۀ فیلمreelواژههای مصوب فرهنگستان1. افزارهای مدور که فیلم به دور آن میپیچد 2. نوار فیلم با طولی مشخص که به دور یک حلقۀ فلزی پیچیده میشود
فرسایش جویباریrill erosionواژههای مصوب فرهنگستانفرسایشی که براثر حرکت جویبارها بر بسترهای نرم ایجاد میشود
ریلبند درز ریلjoint tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که زیر درز پیچی قرار میگیرد متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
قرقرة بافهcable reel, cable drumواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متصل به یک بافه/کابل افشان، بهگونهای که بافه/کابل میتواند دور آن بپیچد و جمع شود متـ . قرقرة کابل
relaxesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش است، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن
relaxesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش است، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن
barrelدیکشنری انگلیسی به فارسیبشکه، لوله تفنگ، چلیک، پیمانه مایعات، ظرف استوانه شکل، خمره چوبی، در خمره ریختن، در بشکه کردن، با سرعت زیاد حرکت کردن