requestدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخواست، تقاضا، خواست، خواهش، طلب، ابرام، درخواست کردن، طلبیدن، خواهش کردن، طلب کردن، خواستار شدن، تمنا کردن، تقاضا کردن
درخواست قیمتrequest for quotation, request for quote, RFQ2واژههای مصوب فرهنگستانسندی که در آن قیمت کالا یا خدمات از تأمینکنندگان استعلام میشود
درخواست تغییرchange requestواژههای مصوب فرهنگستاندرخواست افزایش یا کاهش گسترۀ کار و اصلاح خطمشیها و فرایندها و برنامهها و رویهها و تغییر هزینه و بودجه یا اصلاح برنامههای زمانی
درخواست تغییرchange requestواژههای مصوب فرهنگستاندرخواست افزایش یا کاهش گسترۀ کار و اصلاح خطمشیها و فرایندها و برنامهها و رویهها و تغییر هزینه و بودجه یا اصلاح برنامههای زمانی
درخواست وقفهinterrupt requestواژههای مصوب فرهنگستاننشانک/ سیگنالی که برنامۀ جاری را قطع و برنامۀ ضروریتری را به کار میاندازد