rightsدیکشنری انگلیسی به فارسیحقوق، حق، درست کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن
Bill of Rightsدیکشنری انگلیسی به فارسیلایحه حقوق، قانون اساسی امریکا، اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
rightsدیکشنری انگلیسی به فارسیحقوق، حق، درست کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن
rightsدیکشنری انگلیسی به فارسیحقوق، حق، درست کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن